البته در این میان پرسشهای فراوان دیگری نیز هست که به فرض پذیرش این سوء تفاهم، این دیپلمات ایرانی در چنان مکانی چه کار میکرده است؟ مگر دیپلماتهای ایرانی، پروتکلهای بینالمللی و البته پیماننامههای مختص به جمهوری اسلامی را رعایت نمیکنند و...؟!
اما نکته اساسیتر، نحوه برخورد وزارت خارجه و دیگر دستگاهها و نهادهای دولتی کشور با اخباری از این دست است. بیگمان، کارگزاران هر نظامی دچار تخلف، فساد و موارد نکوهیده دیگری هم میشوند و این بستگی به نوع نظامهای سیاسی ندارد؛ یعنی در یک دمکراسی لیبرال تخلف روی میدهد، در یک دمکراسی دینی هم ممکن است تخلف روی دهد، اما میزان شاید تخلف روی داده در هر یک از این نظامها، متفاوت باشد و در واقع، مدیران و کارگزاران کشور ما هم از این قاعده جدا نیستند.
این در حالی است که ما عموما به صورت خودآگاه و ناخود آگاه در برابر این دست اخبار موضع یکطرفهای میگیریم و موضوع را به کل تکذیب میکنیم و هیچ گاه تلاش نمیکنیم اگر اشتباهی هم شده، آن را بپذیریم و در رفع آن بکوشیم.
اکنون بحث بر سر این نیست که این خبر قطعا درست است و باید آن را بپذیریم، بلکه موضوع درباره رویکرد ما نسبت به اخباری است که درباره نواقصمان در دنیا منتشر میشود؛ اخباری که افکار عمومی را درگیر میکند، ولی هیچ گاه پاسخ مناسبی نمیگیرد.
نکته دیگری که شاید دستگاه دیپلماسی به آن توجه کرده باشد، این که موضعگیری رسمی مقامهای دیپلماسی ایران و پذیرش آن برای وجهه جهانی کشورمان زیبنده نباشد؛ اما شما را راهنمایی میکنیم به رخدادای که دو هفته پیش در جریان سفر باراک اوباما به کلمبیا روی داد؛ خوشگذرانی شبانه محافظان او در یک کلوپ شبانه، باعث شد تا در میانه سفر، اوباما محافظانش را به آمریکا بازگرداند.
کوتاه سخن آن که گویا این روزها، نگه داشتن وجهه بینالمللی از راضی نگه داشتن افکار عمومی در کشور برای دوستان مهمتر است، حال آن که نگه داشتن وجهه داخلی یک نهاد یا مجموعه نظام سیاسی و قانع کردن افکار عمومی درباره کارکردها و فعالیتهای آن برای افکار عمومی داخلی، از هر وجهه جهانی دیگری مهمتر است! نمی توان و نباید آبرو یک نظام و یک ملت را به پای یک ندانم کاری بچه گانه ریخت.